سفارش تبلیغ
صبا ویژن


خداحافظی - من و دوستم



درباره نویسنده
خداحافظی - من و دوستم
مدیر وبلاگ : یاران دلنواز[65]
نویسندگان وبلاگ :
زهرا (@)[29]

سعیده
سعیده[30]

تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دل نوشته ( زهرا )
یاران دلنواز
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
خداحافظی - من و دوستم

آمار بازدید
بازدید کل :61974
بازدید امروز : 114
 RSS 
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب، شب جمعه است! ظاهراً با همه شبهای جمعه ای که تا حالا دیدم فرق میکرده! الآن که اول نوشتمه تصمیم دارم که تو وبلاگ پستش کنم ولی همش بستگی به این داره که ببینم آخرش به کجا میرسه!
موضوع رو خداحافظی انتخاب کردم واسه اینکه امشب آخرین شبیه که علایق سالهای اخیر رو همراه دارم همه رو دارم می بخشم! دارم با همه ی دل مشغولی هایی که تو این یکی دو سال که از بهترین سالهای عمرم بوده وسایلی که تو این مدت باهاشون زندگی کردم، زندگی ...
خداحافظی می کنم! آره دیگه داریم کم کم از دنیا دل می کنیم...!
ولی اصلاً دوست ندارم تو این مدتی که بودنم محدوده تو هم اینجا رو بیهوده بگیری و سالی یه بارم سرک نزنی! تقریباً سعی میکنم هفته ای یا دو هفته ای یه بار رو بیام آخه اصلاً دوست ندارم اینجا رو هم از دست بدیم! (به قول نون فیسه تلامتون از این به بعد به سه ساعتم میرسه!!!)
حالا که دیگه کچل شدیم، فکر همه چی از سرمون افتاده! می خوایم سخت بچسبیم به هدفمون!
ولی خیلی زود بود برای تارکیت! دوستای خیلی خوبی اینجا داشتم!
 الآنم همه خوابیدن، این متن رو هم طبق روال با نور آخرین بازمانده (موبایل!) می نویسم که شارژشم دم تمومه خلاصه با این وضعی که ما دیگه هیچ کاره ایم تو این دانشگاه، اومدم بگم که خیلی دوست دارم وقتی بعد از یه مدتی، موفق میشم یه سر بزنم، اینجا یه صفایی گرفته باشه!
خواهش میکنم اینجا رو تنها نذار و بنویس! حتی یک خط! یا یک جمله! ولی باش! همیشه باش! بابا هیشکی که ما رو تحویل نمیگیره حداقل بیا خودمونم همدیگرو تنها نذاریم! هرچند که دارم به احساس چند صباحی قبل که داشتی میرسم!
و اما آیندمون شاید هم به قول تو گره نخورده باشه به هم ولی...
امیدش به خاطر همراهی راهشه!
شکر خدایا واقعاً شکر!
باور کن خیلی سخته! واسه کسی مثل من که حداقل روزی یه بار کامپیوتر رو روشن میکردم.. واسه منی که روزانه  حداقل یه تک زنگ یا یه پیام یا یه تلیف از گوشیم ساتع میشد...!
 دیگه برام نمی آد..! نمیدونم چجوری حال و روزمو وصف کنم ولی هر چقدر هم سخت باشه به اندازه قبلاً نیست.. خدائیش  نیست!
خدایاااااااااااااااا.............. خیلی سخته کمکم کن


نویسنده : سعیده » ساعت 12:25 عصر روز چهارشنبه 87 مهر 17