سفارش تبلیغ
صبا ویژن


بعد از مدتها... - من و دوستم



درباره نویسنده
بعد از مدتها... - من و دوستم
مدیر وبلاگ : یاران دلنواز[65]
نویسندگان وبلاگ :
زهرا (@)[29]

سعیده
سعیده[30]

تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دل نوشته ( زهرا )
یاران دلنواز
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بعد از مدتها... - من و دوستم

آمار بازدید
بازدید کل :62409
بازدید امروز : 7
 RSS 

سلام...

سال 1387 هم داره تموم میشه.

از موقعی که یادمه همیشه روزای آخر سال دلم گرفته بود... یا شایدم دلم تنگ بوده...

همه پست های این وبلاگ رو از اول تا آخرش خوندم...سال 87 رو یه مرور خوبی تو ذهنم زدم.چه روزایی بود... چه افکاری داشتیم...چه دنیایی داشتیم...

دارم بیداد گوش می دم.

دلم برا مطلب نوشتن تو این وبلاگ تنگ شده بود...

هنوز هم اینجا خانه ی حرفهای دلمان هست. هر چند خیلی کم حرف دلی توش نوشته میشه.

چند روز دیگه این خانه یک ساله می شود. باید یه کم اینجا رو هم خانه تکانی می کردم.

هنوز که هنوزه بیشتر از هر جای دیگه دوسش دارم و برام عزیزه...باید دستی به سرو روش می کشیدم
هر چند که هم خانه مان به جای دیگر نقل مکان کرد و فقط گاهی به  خانه ما سر میزند... بی معرفت حتی آدرس هم نداد که ما یه سری به آنها بزنیم.

وقتی اینجا ماندیم تنهای تنها... خواستیم ما هم برویم یه خانه دیگر برای خودمان بسازیم و آدرسش را به کسی ندهیم ولی با خودمان فکر کردیم که اگر حرف ، حرف دل باشد ، چه اینجا چه جای نو...

اگر قرار بر خالی شدن باشد چه اینجا چه جایی که هیچ کس مارا نشنا سد...

بهتر این است که با یار دلنواز همیشه گی مان بمانیم و ماندیم...

دیگه چی بنویسم؟!!...

آهان...داشتم از تموم شدن سال می گفتم....شاید اصلا نباید به این فکر کنم که سال 87 تموم شد.

شاید باید به این فکر کنم که سال 88 داره شروع میشه...

ولی آنها که گذشته را بخاطر نمی آورند محکوم به تکرار دوباره آن هستند...

خوب... پس یه کاری می کنیم...

به خودم و سعیده خانم تا روز جمعه 30/12/87 فرصت میدم که فکر کنیم و بنویسیم و پست کنیم  که واقعا واقعا سال 87 رو چه ور آدمی بودیم... یعنی خودمون از دید خودمون چطوری بودیم...

نمی خوام مثال بزنم تا ذهنمون محدود نشه...

پس مطلب آخر سال 87 می مونه برا پست بعدی...

یا علی.




نویسنده : زهرا » ساعت 7:46 عصر روز جمعه 87 اسفند 23