سلام. امروز دهم رمضان المبارک سال 1390
همینجوری عشقی تاریخ به قمری و شمسی(فارسی رو پاس بداریم) خورشیدی قاطی نوشتم.دلم بی بهانه دوباره اومد سراغ نوشتن تو وبمون، که همینطوری پشتکار داشته باشم تو ارسال پست میشه وبم
خوب.اول این مطلب رو بنویسم...
مبارزه با نفس قهرمانانه
*یک برنامه مدون برای مبارزه با نفس مشخص کرده و در برنامه ریزی روزانه خود لحاظ کنم مثل :
نماز اول وقت
سحر خیزی(اونم واسه من !!)
هرزگی نکردن در حرف زدن، خوردن ، آشامیدن
در همه این کارها مبارزه با نفس را پیشه خود قرار دهم
استاد پناهایان توی یکی از سخنرانی هاش میگفت: مبارزه با نفس لذتی داره که اگه آدم اونو درک کنه هیچ وقت این کار رو ترک نمی کنه (نقل به مضمون)
میتونم بگم من امشب با یه توبه و با یه مبارزه یه کم این حسو دارم...آرامش دارم الان
گفتم واسه چی هروقت دپرسم بیام اینجا یه چیزایی بنگارم و خاطر خواهر خوبم(واج آرایی خ رو داشته باش) رو مکدر کنم.الان که حالمم خوبه بنویسم
خدایا شکر...توبه کردم و آرامش سرازیر شد درونم
البته می دونم تا دیگه فکرم و درست نکنم و عملمو توبه من رو هواس
دعا می کنم رو قولم به خدا بمونم.
بهر حال
امشب بالاخره دارم پروژمو کار میکنم...خسته نباشم واقعا!.فکر کنم الان بچه ها روزی ده پونزده ساعت نشستن روز ارائه یک پروژه های توپی بیارن
البت منم پروژمو توپ میکنم ایشالله
خوب بروم دیگر...
تا بعد ...بعدی که شاید زیادم دور نباشه
یا علی.